دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟ پسر: آره عزیز دلم دختر: منتظرم میمونی؟ پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند پسر: منتظرت میمونم عشقم دختر: خیلی دوستت دارم پسر: عاشقتم عزیزم ...بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟ دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود و بی امان گریه میکرد پرستار: شوخی کردم بابا ! رفته بشاشه الان میآد
[ شنبه 92/7/6 ] [ 11:4 صبح ] [ ghazal ]
پـیـراهــَــنـــمــ را بــــِــز?? بـآلـــآ !!
کـــَمـــَــرَمـــ را دیـــدے ؟؟
نـــترس ، چیـزے نیــســـتـــ !!
ایــ?? هــا فــَــقــَــط جـآے خـــَـنــجــَـرَنـــد !!
مــــ?? نــفــَــهـمیــدمــ در رفـــــآقــــَـتـــ چــــہ شـــد ؟؟ !!
وَلــــــــے ؛ تــــــو مــُــواظـــبـــــ بــــآش .. !!
[ جمعه 92/7/5 ] [ 12:52 عصر ] [ ghazal ]
دختــــــــــر که باش?
هزار بارم که بگه :
دوستـــــــــــــــــــــت دارم !
بـازم م?پرس? :
دوســـــــــــــــم دار? ؟
و ته دلت هم?شه م?لرزه !
دختــــــــــر که باش?
هر چقدرم که ز?با باش? ، نگران ز?باتر ها?? م?ش? که عاشقش م?شن !
هــر وقت کــه صدات م?کنه :
خوشـــــــــگلم
خوشحال م?ش? که به چشماش ز?با?ــ? !
دست خودت ن?ست
دختــــــــــر کــه بـاشــ?
همـــه ? د?وانــــــــگ? هــا? عالــم رو بـــــــــلد? . . .
[ سه شنبه 92/7/2 ] [ 10:24 صبح ] [ ghazal ]
دیشب قصه ات را برای کسی میگفتم ، باز عاشقت شدم …
.
[ سه شنبه 92/7/2 ] [ 10:12 صبح ] [ ghazal ]